۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه


خبر آرامگاه امین پور رو می‌خونم،اعصابم خورد می‌شه!

یادمه اون موقعها ایران بودم یه بار یه دوستی‌ گفت: "اینها برنامه دارند کل فرهنگ مارو خراب کنند"

من که برام فکرش هم ناراحت کنند بود هم سخت،هم شاید هنوز از ایران نرفته بودم که کمی‌ قضایا رو از بیرون ببینم، گفتم "عجب منفی‌ بافه طرف"

و جالبه برام که تو کشور ما دولتی‌ها همیشه همه چی‌ رو به هم پاس میدن،و تو آخر نمیفهمی تقصیر کی‌ بود؟؟

آخرش مقصر می‌شه حسن آقا بقال!

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

سکینه محمدی آشتیانی


با پوزش از همگی‌ بابت تاخیر در بروز رسانی...بعد از ۳ ماه دوباره مینویسم....

روزنامه "مترو" چاپ رم امروز خبر نوشته: "سکینه محمدی آشتیانی امروز در زندان تبریز قصاص خواهد شد"

یاد ماههای پیش میفتم، عکس هاش به در و دیوار خیابانهای رم ،تلاش این جایی‌‌ها که از حکم سنگسار جلوگیری کنند....

تلاش‌های پسرش برای آزادیش، متن نامه پسرش که گفته بود "ما پدرمون رو دست دادیم،نمی‌خواهیم مادر رو هم از دست بدیم..."

با خودم میگم،اگر جمهوری اسلامی می‌خواد از حق خانواده مقتول دفاع کنه،اگر خود فرزند مادر رو میبخشه (که به گفته بعضی‌‌ها در قاتل بودن مادر هم شکه) دیگه اعدام برای چیه؟؟

یا اینکه نه دولت ،سیاست‌های دیگری رو دنبال میکنه؟؟

۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

از این ور و اون ور



_این مقایسه پولی‌ رو دیدم و آی‌ دلم سوخت! از اینکه چرا مادر پدر هامون به جای انقلاب به فکر دیگه‌ای نیفتادند؟

مطمئن بودند شاه رو نمیخوان،اما دقت کردند کی‌ داره میاد بعدش؟ این همه انقلاب به نتیجه اش می‌ارزید؟

_هر روز صبح قطار میگیرم برای اومدن به دانشگاه،شهری که توش زندگی‌ می‌کنم ۸۰ کیلومتر با دانشگاه فاصله داره و من این مسیر رو با یک قطار سریع در عرض ۳۵ دقیقه طی‌ می‌کنم،امروز با خودم فکر می‌کردم کی‌ میشه تو ایران هم رفت و آمد بین شهر‌های کوچیک و روستاها با شهر‌های بزرگ اینقدر راحت و سریع بشه،اینجا هر جای کشور که باشی‌ رفت و آمد به شهر رو راحت کردند،همه امکانات هم از اینترنت گرفته تا امکانات تفریحی به شهر‌های کوچیک و روستاها دادند ،کسی‌ آرزو نداره تو شهر‌های بزرگ زندگی‌ کنه،بر عکس خیلی‌‌ها آرزو دارن تو شهر‌های کوچیک زندگی‌ کنند که هوای سالم تری داره...

البته از دولت ما که از وجود نت در شهر هم می‌ترسه،چطور میشه انتظار داشت اینترنت به روستاها برسه؟
واسه دولتی که از مردم نباشه،هر چی‌ مردم بیسواد تر بمونن و ارتباط شون باهم کمتر باشه بهتره!
و اینه سیاست دولت فعلی‌ ما..

مثل همیشه به امید ایرانی‌ آزاد و آگاه

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

آزادی وآگاهی‌


سین: آوین،چرا همیشه تو دعا‌هات میگی‌ "به امید ایرانی‌ آزاد و آگاه " تاکیدت رو کلمه "آگاه" واسه چیه؟

آوین: چون از بچگی‌ تو ایران بهمون همیشه یاد داده بودند "اگه آزادمون بگذارند جامعه مون دچار فساد میشه" پس واسه خاطر خودمون محدود مون میکنند...

بعد اومدم اینجا دیدم آدم‌ها آزادند ،جامعه هم دچار فساد نشده،بلکه بهشون در کنار آزادی آگاهی‌ هم داده شده.

در اینجا،به طور کلی‌ افراد آزادند،حالا این وسط شاید گروهی هم باشند که بخوان از این آزادی سو استفاده کنند،جامعه برای اون افراد حکم تعریف کرده بدون حذف آزادی اکثریت...

حالا در جامعه ما،

در اکثریت موارد برای رعایت حال اقلیت جامعه آزادی اکثریت حذف شده، مثلا:

در این هیچ شکی‌ نیست که گروهی از جامعه ما مذهبی‌ و محجبه و به حجاب اعتقاد دارند (نه صرفاً کسانی‌ که با حکومت موافق باشند) اما این افراد چند درصد جامعه را تشکیل میدهند؟

آیا درست است برای رعایت حال این گروه اقلیت آزادی اکثریت را حذف و بهشان حکم داد رعایت حال اقلیت را بکنند؟

اگر واقعا زنان ایرانی‌ به حجاب اعتقاد دارند،با انتخاب خود و بدون ذکر در قانون باید آن را میگذاشتند.

مثل همیشه "به امید ایرانی‌ آزاد و آگاه"


*پی‌نوشت: این پست رو خیلی‌ دوست داشتم: الله در زیر چادر

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

"سوسن خانوم"


از چند وقت پیش‌ها اسم ویدئو "سوسن خانوم" رو شنیده بودم،اما از اونجایی‌ که احساس کردم از این آهنگ‌های چرت و بازار گرم کنه،ندیدمش!

تا اینکه امروز دیدمش و چند تا ویدئو دیگه هم از همون گروه "بروبکس"، خوشم اومد از ابتکار و نبوغ شون تو ساختن کلیپ و میکس آهنگ ها...

ایران عجب استعداد‌هایی‌ داره که این‌ها یا باید برند خارج یا ایران با ترس کار کنند !
یکی‌ از دوستام که مربی‌ "رقص سالسا" هست ،یه سفر آمده بود ایران ،وقتی‌ برگشت میگفت: "آوین،من تو این مهمونی های ایرانی‌ رقاص‌هایی‌ بین دختر پسرهای ایرانی‌ دیدم که تو این سالهای عمرم تو ایتالیا ندیدم هیچ وقت!"

حالا اینجا می بینم یه بچه ۲ ساله ایتالیایی یه حرکت میکنه،میگن این بالرین می‌شه و میخوان استعدادشو پرورش بدند!


به امید روزی که هیچ ایرانی‌ به خاطر شرایط حکومت فرار نکنه،بلکه به انتخاب خودش بره سفر!

به امید آن روز

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

!!!!!!!




وقتی‌ راجع به بد حجابی و گشت و جریمه می‌خونم، نمیدونم بخندم یا گریه کنم!

میگیم احمدی و خامنه‌ای بد، اینایی که تو خیابون باتوم و قبض به دستند اینا کی‌ اند؟ از مردم نیستند؟

یه روزی بحثی‌ بود تو خونمون بین بابام و دوستاش ،که داشتند بحث میکردند سر اینکه انقلاب ایران کار انگلیس‌ها بود یا کار مردم،یکی‌ از دوست‌های بابام که تا اون لحظه ساکت بود ،یهوی شروع کرد به حرف زدن و گفت:

"آقا اشتباه مردم رو تقصیر دولت دیگه نندازید.اگر هم بشه یه تقصیر رو گردن دولت انگلیس انداخت،اون هم برمیگرده به زمانی‌ که تو ذهن (اکثریت)مردم ایران جا انداختند که باید حکومت دینی داشته باشند!"

الان میفهمم کاملا درست بود ...
وقتی‌ یه چیزی رو تو ذهن یک ملت جا انداختند،تغییرش سخته..
الان می‌تونم با خیال راحت بگم مردم زیادی با این دولت مخالفند،اما با اینکه دین از سیاست جدا باشه،شک دارم!

۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

انقلاب مردم از دید آقای علی‌ مطهری!
















آقای مطهری عزیز، برای همین هم بسیاری از زنان در تظاهرات قبل از انقلاب بی‌ حجاب بودند؟



آن زمان که آزادی انتخاب بود،آن که می‌خواست میگذاشت آن که نه, نمیگذاشت،پس برای چه بدون حجاب در تظاهرات شرکت میکردند؟

گرچه بسیار تلاش شده این عکس‌ها پاک شوند،اما هنوز چند تایی‌ مانده اند،و گذشته از آن پدران و مادران ما خود بهترین روایت گر آن دوران هستند.



راستی‌،آقای مطهری چرا از خود مردم نمی‌‌پرسید برای چه انقلاب کردند؟



آقای مطهری عزیز،لطفا از این به بعد اگر خواستید از حق مردم دفاع کنید،جور دیگه‌ای دفاع کنید..اگر هم واقعأ مردم برایتان مهم اند و خواستید بدانید‌ مردم برای چه انقلاب کردند از خودشان بپرسید
!

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

دوران مدرسه در ایران


این بلاگ را امروز دیدم،چقدر پست هاش رو دوست داشتم،منو یاد دوران مدرسه تو ایران انداخت،وقتی‌:

ناظممون میومد ابرو و پشت لبمونو نگاه میکرد که بر نداشته باشیم! و ما از خودمون می‌‌پرسیدیم اگه باید پشت لبمون مو داشته باشه،خوب یهویی خدا بهمون سبیل میداد!
وقتی‌ ناخونا مونو نگاه میکردند که بلند نباشند!

وقتی‌ مقنعه هامونو می‌گفتند در بیاریم که کسی‌ موهاشو رنگ نکرده باشه،و ما فکر میکردیم چه دردی،حتا زیر مقنعه هم ما راحت نیستیم!

...
...

انگار باید زشت می‌بودیم...روزهایی که "زشت به نظر رسیدن نشانی از نجابت بود"

ما رنجیدیم اما سکوت کردیم،اقلیتی اعتراض کردند و توبیخ شدند و از نگاه ما همان اقلیت‌ها "قرتی" به نظر آمدند ...

دلمان را خوش کردیم،اینها فوقش در مدرسه و ادارات دولتی میتوانند ما را زیر ذره بین بگذارند ما در خیابان و خانه خود راحتیم....

غافل از آن که شاید روزی آزادی مان را حتا در خیابان و خانه‌های مان هم بگیرند...!

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

اسلام و حقوق زن و مرد


بعد از ۲۲ سال زندگی‌ در ایران و ۴ سال زندگی‌ در رم عقیده‌ام بر این شده که:

"دین شخصی‌ است و اصل دموکراسی یعنی‌ این که افراد آزادانه دین و عقایدشان را تعریف کنند"

پس با این اعتقاد گرچه شخصاً به دین اعتقادی ندارم،اما برای همه ادیان از جمله اسلام و مسلمان‌های کشور خودم احترام قائل هستم..

اما وقتی‌ یک دوست ایتالیایی از من به عنوان دختری که در یک کشور مسلمان بزرگ شده می‌پرسه:

چرا در دین اسلام دیه تو به عنوان یک زن نصف مرد هست ؟

چه‌جوری باید از اسلام دفاع کنم؟ بگم که آری،از نظر اسلام من به عنوان یک زن کمتر هستم؟

۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

حرف‌هایی‌ که فقط باد هوا بود...!





این تیکه‌های روزنامه رو میخونم و با خودم میگم :

به به ،چقدر همه این حرف‌ها عملی‌ شد...دست مادر پدرامون درد نکنه ،یه بد رو بردند بدتر تر نشوندند سر جاش!

۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

نگویید مبارزه با بدحجابی

با بچه‌ها تو حیاط دانشگاه نشستم،همه در حال نظر دادن و حرف زدن هستند...

دختر و پسر در کنار هم..

و من در فکرم... در فکر اینکه بچه‌های دانشگاهی که درش درس خواندم همین الان ممکن است به بهانه مانتوی کوتاه و آستین کوتاه نتوانند از در دانشگاه عبور کنند...

و با خودم میگم این بچه‌های ایتالیایی یک لحظه هم میتونند این شرایط رو درک کنند؟

حجاب را سیاسی کردید....

فکر نکنید ما زنان خریم...

بگویید احتیاج دارید به کنترل و امنیتی کردن شهر و حجاب زنان بهترین بهانه است!

بگویید احتیاج دارید ماشین‌های پلیس تان در خیابان جلوی چشم مردم باشد تا مردم بترسند..
نگویید مبارزه با بدحجابی..مردم خر نیستند!

۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

زبان پارسی‌


این جمله‌ای هست که بارها اینجا شنیدم از ایتالیایی‌هایی‌ که ایران رفتند یا با زبان پارسی‌ آشنایند :

"زبان پارسی‌ زبان شعر است"

یکی‌ از همکلاسی های ایتالیایم داره پارسی‌ یاد میگیره،وقتی‌ براش پارسی‌ مینویسم یا وقتی‌ دیوان حافظ رو نشونش میدم و براش توضیح میدم فال گرفتن رو،اینقدر ذوق می‌کنه و خوشش میاد که خودم با خودم میگم :

به به عجب زبان زیبایی‌ دارم...


آهای آقایون و خانم‌هایی‌ که آگاهانه یا نا‌ آگاهانه دارید به دولت مرد‌ها کمک می‌کنید در نابودی زبان و کشورمون ،

حواستون هست دارید چی‌ کار می‌کنید؟

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

از این ور و آن ور


*احساس خوبی‌ ندارم..گرچه به هر کی‌ میرسم سعی‌ می‌کنم همه چی‌ خوب و عادی به نظر برسه..و میگم "خوبم" .

*این روزها زیاد غذا میخورم..یا بین روز تنقلات الکی‌...احساس می‌کنم با خوردن می‌خوام غم هامو فراموش کنم یا برای لحظه‌ای فکرم رو منحرف کنم...

*احساس می‌کنم یه چیزی رو ازم گرفتند ...

وقتی‌ به این ۴ سال فکر می‌کنم،میبینم هیچ وقت ایتالیا رو خونه خودم ندونستم،همیشه فکر کردم یه "مسافرم" ...

این جمله سوسن کوری رو تو مصاحبه اش با فریدون فرّخ زاد هیچ وقت فراموش نمیکنم که گفت :

"تا ۱۰ سال چمدونم رو آماده داشتم و فکر می‌کردم هر لحظه اتفاقی‌ می‌افته که بر می‌گردم.."

از بعد از جریانات انتخابات سال بیشتر از قبل ایرانی‌‌هایی‌ که به واسطه انقلاب مجبور به ترک خاک وطن شدند درک می‌کنم...

*از ایران خبر میرسه خیلی از دوستام در فکر رفتن هستند ..یکی‌ لاتاری برده،یکی‌ میره واس درس،یکی‌ واس زندگی‌...نمیدونم خوشحال بشم یا غمگین؟


یاد داستان معروف اسکندر میفتم :

میگویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود میپرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟یکی از مشاوران میگوید: «کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند».

اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ میدهد:

«نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمیفهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آنها که میفهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار. بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ میکنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد...».

پروردگارا نگه دار سرزمینم ایران باش...

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

"دل شکسته"





"بریم اما شانه‌ به شانه‌ نه سایه به سایه "

"از زمین باید به آسمان رسید"

"اینا خود گیری دارند، خودشون خودشون رو میگیرند، خودشون خودشون رو میارند بیرون "

"ما باهم راحتیم،باهم دست میدیم اما بی‌ غیرت نیستیم"

"این ریش شما ریشه مردم رو سوزونده" "

"تو دیوار بره،سرش رو بلند نمیکنه ببینه دیوار بتونی بود یا آجری! "

"من همیشه نگرانم شما بری تو در و دیوار برادر!"

چند روز پیش به طور اتفاقی‌ یک ویدئو از فیلم "دل شکسته" تو یوتیوب دیدم، و همون یک ویدئو باعث شد که برم و کاملش رو ببینم...

موضوع جالبی‌ بود و کلی‌ هم خندیدم...و خوشم اومد که این ۲ گروه متفاوت رو در جامعه کنار‌ها نشون داد...

اما با خودم فکر کردم چقدر این موضوع در واقعیت اتفاق میفته؟؟

یک جای تو فیلم از زبان نفس به پدرش راجع به شخصیت پسره و علاقش به اهل بیت گفت می‌شه : "اینا باورشه"...خوب تا اینجای کار مشکلی‌ نیست،هر کسی‌ می‌تونه باوری داشته باشه،اما مشکل وقتی‌ پیش میاد که اکثر این گروه میخوان باور‌هاشون رو زوری در کل جامعه گسترش بدند!

فیلم می‌خواد هر دو گروه رو در جامعه نشون بده و نظرات و عقاید هر دو گروه رو بیان کنه،تا اینجای کار خوبه..اما آخرش دختر تو فیلم که تیپ معمولی‌ با مانتو مثل خیلی‌ از دخترهای ایرانی‌ داره، چادری می‌شه! اینجای کارش خوشم نیومد،چون یه جورایی حق رو به اون گروه داد!...اگر دختره راجع به پسره میگه "اینا باورشه" خوب پس دختره هم برای خودش " باور‌هایی‌ " داره...

البته میشد حدس زد فیلمی که از دولت آقای ا.ن. بیاد بیرون، آخرش یا باید یکی‌ چادری بشه یا ازدواجی در کار باشه! !

اما در کل فیلم خوبی‌ بود، و کلی‌ خندیدم...

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

چه کسی بر اندامت چاقو کشید؟

چه کسی بر اندامت چاقو کشید؟
چه کسی بر آن تبر زد؟
آیا برگ های ابریشمینت تاراج کولاک ها شدند؟
آیا بازوان ظریفت هیمه ی اجاق ها شدند؟
از طالع تلخت قهر کردی آیا؟
کنده ی زیبای بی سر
هر چند تو را از بلندی ها بر زمین زدند
شکوه و زاری نکن
نه نامها نه چاقو ها نه تبرهاشان
هیچ کدام نمی ماند
اما بلندی هایی که تو بر آنها زیستی
همیشه می ماند

رامیز روشن/آذربایجان


Who scratched your body with knife?
Whose axe toppled you down? / Were your silken leaves plundered by the tempest?
Were your tender arms burnt in the stove? / Are you crossed with your bitter destiny?
You the beautiful beheaded log Although you were brought down from the heights
Don't moan / Because the names,scratches and axes will vanish / But the heights will live on.

Ramiz Roshan (Azarbaijan
)


خبر شنیدن ۵ اعدام امروز من رو شک زده کرد!

مطمئن باشید در آینده نامی‌ از اعدام کنند‌ها نخواهد ماند...اما از شجاعت اعدام شده‌ها آری...

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

تحریم

وقتی‌ دیروز لازم داشتم خانواده‌ام برام پول بفرستند اما به علت تحریم بانکهای ما نشد پول به دستم برسه، برای اولین بار جور دیگه‌ای معنی‌ تحریم رو فهمیدم و درک کردم این سیاست مدار‌هایی‌ که وقتی‌ یک رئیس جمهور احمق شرایط کشور رو در ریسک می‌گذره نگران میشند و داد سر میدند و مخالفت میکنند ...واسه چیه...

بله،دیروز جور دیگی‌ از احمدی بدم اومد...هم از اون هم از طرفداراش...

گرا چه به آگاهی احمدی هیچ امیدی ندارم،اما از اونجایی‌ که از بچگی‌ مامانم میگفت واسه آگاهی‌ دشمنت دعا کن،میگم هیچی‌ غیر ممکن نیست...

"خدا شما‌ها رو آگاه کند تا بفهمید چه جوری زندگی‌ انسان هارو در ریسک میگذارید"

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

حرف‌های امروز دل ما ایرانی‌ ها




چگونه می توانم بر کسی سلام بفرستم که رهبری یک حکومت به ظاهر اسلامی اما در باطن استبدادی را بر عهده دارد؟! حکومتی که 80 در صد مردم ایران آن را به رسمیت نمی شناسند و می خواهد انقلابی را که متعلق به همین مردم است با ابزاری به نام " دادگاه انقلاب " در مسیری قرار دهد که فقط برای سردمدارن آن مطلوب است؟


این متن قسمتی‌ از نامه‌ای هست که خانم "سمیرا نصیری " خطاب به خامنه‌ای نوشته (حیفم میاد بهش بگم آقا)!

حرف هاش حرف‌های امروز دل ما ایرانی‌ هاست..

لینک کامل نامه : اینجا کلیک کنید.

حال امروز ایران

حجاب..حجاب..حجاب..

این شده بحث امروز جامعه ایران!

بالاخره باید یه جوری افکار رو منحرف کرد که یادشون بره چی‌ داره تو سیاست می‌گذره دیگه!

جالبه همشون در دفاع از حجاب تو حرفاشون میگن "اگه خانمهای ایرانی‌ رو آزاد بگذارند ،ایران به اروپا تبدیل میشود!"

ای الهی قربونتون بشم که از اروپا فقط بی‌ حجابیشون رو دیدید!

از آزادی بیان و آزادی دینشون که حرفی‌ نمیزنید! فقط همون بی‌ حجابی چون الان این به نفعتونه!

والا ما که اینجا ۴ ساله دانشجوییم با اینکه حجاب آزاده اما ندیدیم کسی‌ تو دانشگاه با دامن مینی ژوب بیاد،در صورتیکه اگر بیان هم کسی‌ بهشون چیزی نمی‌گه!..

بله آقا جان اینجا اگه بهشون آزادی دادند در کنارش بهشون آگاهی‌ هم دادند ...اما شما که به نفعت نیست به مردم آگاهی‌ بدی! چون اگه آگاهی‌ بدی اول از همه خودت باید بگی‌

"بای بای"

بله اینه حال امروز ایران!....به امید ایرانی‌ آزاد و آگاه برای تمام ایرانیان نه فقط طرفداران آقای ا.ن.!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

طرح حجاب و عفاف




وقتی‌ حرف حجاب و طرح عفاف میشود فقط یاد این جمله میفتم :

"کاسه داغتر از آش !"

اسلام از کشورهای عربی‌ برخاسته،اینجا عرب‌هایی‌ می‌‌بینی‌ که با انتخاب خود حجاب میگذارند چه در کشور خود چه اینجا، یا بعضی‌‌ها هم نمیگذارند باز با اختیار خود...

اما اکثریت زنهای ما را می‌‌بینی‌ که در کشور خود میگذارند به اجبار حکومت،اینجا نمیگذرند به اختیار خود...

دنیای جالبیست...اسلام از کشور آنها بر خواسته ،آن وقت در کشور ما اجرایش میکنند سفت و سخت تر،البته آنهم نه همه جا هایش،بعضی‌ جا‌هایش که به حال روز حکومت ما بخورد...


ای هموطنی که خوشحال و شاد در ماشین گشت ارشاد می‌‌نشینی و با چشمان تیز به دنبال دخترکان برای شکار میگردی....

کاش میدانستی بعد از آمدن امثال تو به خیابان‌ها هروقت به وطنم می‌آیم،گرچه مانتویم زیر زانو،و شالم محکم دوره گردن بسته شده،اما احساس آرامش ندارم،دیدن چهره‌های شما با سربازان باتوم به دست،دیدن چهره‌های دخترانی که نه به انتخاب خود بلکه به اجبار حکومت (و یا به گفته بعضی‌ هاشان به خاطر اشتباه ۳۰ سال پیش پدر مادرانشان) همان روسری را به سر میگزارند و شما به مدل بستن همان روسری ایراد می‌گیرید، عذابم میدهد...

برای شما‌ها که آرامش را از خانوادها می‌گیرید از صمیم قلب ﻃﻠﺐ ﺁﻣﺮﺯﺵ می‌کنم ...

آوین،دختر ایرانی‌ در رم

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

تعریف ارزش





جالبه حکومتی که در زندان هاش به زن و مرد تجاوز میکنند (که خود یک روحانی (کروبی) اینو برملا کرد) اونوقت تو خیابون هاش طرح عفاف اجرا میکنند :))))))

آدم نمیدونه از دست اینها بخنده یا گریه کنه!



"حداد عادل: حجاب يك ارزش است / طرح حجاب و عفاف بايد به طور مستمر و با تدبير اجرا شود "




بله ارزش است...ارزشی زورکی که سالهاست امثال آقای حداد عادل چپاندن به ما!

ولی‌ همین آقای حداد عادل که برای ما ارزش تعیین می‌کند وقتی‌ با همسر مکرّمه لندن تشرف میبرند ارزش مذکور به طور ناگهانی گم میشود و از چادر به مانتو تقلیل می‌یابد!