۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

آخه مگه فرشته هم هسته شکستن بلده؟

مثل فرشته ها رو سر می گن هالۀ نور داری
فقط شما برای عرش مجوّز عبور داری

می گن که تا پا می ذاری توش شهرا و تو کوچه ها
از آسمون هی می ریزه ساندیسا و کولوچه ها!

می گن صدای ناز تو مردُمو حیرون می کنه
کهریزک چشای تو ما رو تو زندون می کنه

می گن که دکترا داری، کلّی می گن دوره دیدی
می گن که هستۀ اتم همش داری شکاف می دی

آخه مگه فرشته هم هسته شکستن بلده؟
نکنه دانشگاه آزاد اون بالا هم شعبه زده؟

با چین و ماچین شنیدم دوباره خلوت می کنی
ماهی یه بار روسیه رو به خونه دعوت می کنی

گفته بودی اون قدیما حواست به سفرۀ ماست
می گن نگات به ایرونه ولی دلت ونزوئلاست!

می گن که ساک سفرت همیشه پر از هدیه ست
می گن یه پات تو ایرونه یه پای دیگت سوریه ست!

میون راهت نکنه پولا رو دادی به کسی!
ما اینجا داریم می میریم پس داری به کی می رسی؟

تو اهل آسمونایی اون آسمونای بلند
فرشتۀ نخبۀ من حدّاقل خالی نبند!

آخه مگه فرشته هم هسته شکستن بلده؟
نکنه دانشگاه آزاد اون بالا هم شعبه زده؟

۱ نظر: